میخائیل میخائیلویچ ، دوست عزیز و قدیمی !
امروز نامه رحیمی معزول از خدمات دولتی ، خطاب به رییس جمهور پیشین کشور رو خوندم .
این نامه رو به شدت دوست داشتم و بارها خوندمش .
نه از جهت سیاسیش ، کاری با اون قضیه ندارم .
قلم آقای رحیمی رو بسیار فوق العاده یافتم .
با خودم فکر می کردم که اگه به این نامه چیزهایی اضافه بشه و نام ها تغییر کنند ، داستانی بسیار عالی ازش درمیاد.
نامه ای که یک زیردست محکوم ، به بالادست خودش می نویسد . کسی که او را همواره دوست خود می دانسته و حالا در وقت گرفتاری متوجه همه چیز می شود .
داستان کوتاهی که نامش می تواند " آقای ..... ! دوست عزیز و قدیمی! " باشد .
داستانی می شه به سبک داستان های گوگول . فقط کافیه کمی اسم ها رو نا آشنا تر کنیم و ملیت و موقعیت رو تغییر بدیم . جاهایی که تغییر دادم رو ایتالیک کردم :
" زمان گذشت و رفته رفته میخائیل میخائیلویچ پوتورکف و رفتارهایش متفاوت از سالهای گذشته شده بود.
هربار که به مشورت مینشستیم به سروش آسمانی کذایی بیشتر توجه میکردید تا مشورتهای ناشی از تجربه های مختلف من.
در سال آخر ریاست ، اصرارتان بر کاندیداتوری فرد مورد نظر چنان بود که گویی از جایی به شما الهام میشده است و حاضر نبودید حرفی غیر از آن بشنوید و نظر بنده و جمعی از همکارانم در اداره را نپذیرفتید و وقعی ننهادید تا جایی که اینجانب با همفکری برخی از کارمندان عالی رتبه اداره چارهای نداشتم جز اینکه در شرایط سخت عمل جراحی همسرم، برای ثبت در آینده تاریخ ، و برای دلگرمی همکارانم در این اداره شریف ، خطر کنم و به عنوان کاندیدای ریاست اداره ثبت نام نمایم تا به طور نمادین اختلاف نظرم را با رویکرد شما بیان کنم و البته در نهایت باز هم به اصرار شما، بازی را بار دیگر در صحنه رفاقت باختم و باز هم حرفتان را گوش کردم و علیرغم میلم انصراف دادم."
" میخائیل میخائیلویچ ؛ دوست عزیز و قدیمی!
آیا بهتر نبود با اطلاعی که به صحت و سلامت زندگی من که از نزدیک با آن آشنا هستید داشتید، گواهی میدادید؟ و شهادت می دادید که من به اموال مردم خیانت نکردهام و زندگیام حتی به یک روبل از مال مردم آلوده نیست؟ آیا نباید میگفتید که آرکادی ایوانویچ پس از عمری خدمت ، چون حقوق و مزایای بازنشستگیاش برقرار نشده، برای گذران زندگی به سختی افتاده است؟
جناب میخائیل میخائیلویچ پوتورکف ، براستی نمیدانید یا فراموش کردهاید که ماجرای این پرونده چیست؟
شاید فراموش کردهاید که آرکادی ایوانویچ محکوم امروز، چوب لجبازیها و آبروبریهای گاه و بیگاه شما را میخورد. "
------------------------------------------
این آهنگ چایکوفسکی عزیز را - که همیشه مرا به یاد این جریانات شکست خوردگی فردی در زندگی شغلی اش می اندازد ( خلاف داستان اصلی که این آهنگ برای آن ساخته شده : یوگنی اونگین، اثر پوشکین.) - تقدیم می کنم به قلم زیبای محمدرضا رحیمی ، که می توانست به جای خوردن مال مردم، به جای کارهایی که به ته دره پرتابش کرد و حالا به هر علفی چنگ می زند و فکر می کند که بهتر است که حالا که می رود، اصلی ها را هم با خودش ببرد ، می توانست به جای همه این ها ، بنشیند و بنویسد و نویسنده ای فقیر ، اما محبوب باشد .
http://speedy.sh/zwYvq/Tchaikovsky-Eugene-Onegin-Opera-Waltz.mp3
- ۰ نظر
- ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۱